۱۳۸۷ آبان ۳۰, پنجشنبه

L'aube le soir ou la nuit


بدترین کتابها کتابهایی هستند که تکلیفت با آنها معلوم نیست.
کتابی که وقتی میخوانی نمی خواهی زمینش بگذاری و وقتی زمین می گذاری دوست نداری دوباره برش داری!!!!!احوالات من و یاسمینا رضا و سارکوزی این روزها این گونه است.

۱۳۸۷ آبان ۲۶, یکشنبه

اندر حکايت سين وشين

دوساعت مونده به اومدن مهمونها زنگ میزنم به قبله عالم که سر راهش یک دونه(شير) بخره .نیم ساعت مونده به اومدن مهمونها قبله عالم وارد می شه با يک بسته(سير) .مبهوت نگاهش میکنم .از من اصرار که گفتم (يک دونه شير) و از اون انکار که گفتی (يک دونه سير) وتازه طلبکار هم هست که کلی مغازه دنبال یک دونه سير گشته چون هیچ مغازه ای حاضر نبوده يک دونه سیر بفروشه.


من نمی دونم گريه کنم يا بخندم وبدتر از اون نمی دونم با سير چطور ميشه برای لازانيا سس سفید درست کرد؟


قبله عالم که با دیدن قیافه اندوهگین من به وخامت اوضاع پي برده میگه: میدونی تو اصلا (سينت) میزنه!!!!

سخت



سخت است که وسط ماموریت کاری صبح چهارشنبه ای در مهمانسرای جهانگردی بیرجند از خواب بیدار شوی و با ناباوری از یورونیوز بشنوی که اوبامارئیس جمهور شده وبی خودی ذوق کنی وشور اینهمه آدم آن سر دنیا از توی قاب تلویزیون کوچک به تو سرایت کند وکسی نباشد که شادی بی ربطت را با او قسمت کنی

۱۳۸۷ آبان ۱۱, شنبه

آرزوی کوچک بی معنی من



در این شب که ماشینی در کار نیست و نه قبله عالمی که ما را برساند آرزو می کنم این شهر خراب شده اتوبوسرانی درست و درمانی داشت و من مثل همه فیلمهای اروپایی می رفتم سوار می شدم و می نشستم پشت پنجره و از آن پشت , شهر خیس را نگاه می کردم تا خانه .

به سلامتی!!!

میخوريم به سلامتيه:



به سلامتی:درخت!نه به خاطر ميوه ش, به خاطر سايه ش



به سلامتی:ديواز! نه به خاطر بلنديش واسه اينکه هيچوقت پشت ادم رو خالی نميکنه



به سلامتی:دريا! نه به خاطر بزرگيش...واسه يک رنگيش



به سلامتی:سايه که هيچوقت ادم رو تنها نميذاره!



به سلامتی:پرچم ايران که سه رنگه ,تخم مرغ که دو رنگه ,رفيق که يه رنگه



به سلامتی:همه اونايی که دوسشون داريم و نميدونن, دوسمون دارن و نميدونيم



به سلامتی:نهنگ که گنده لات درياست



به سلامتی:ز نجير نه به خاطر اينکه درازه, به خاطر اينکه به هم پيوستس



به سلامتی خيار نه به خاطر (خ)ش فقط به خاطر يارش



به سلامتی شلغم نه به خاطر (شل)ش به خاطر غمش



به سلامتی بز که با ريشش ريده به هرچی اخونده



به سلامتی کرم خاکی نه به خاطر کرم بودنش, به خاطر خاکی بودنش



به سلامتی پل عابر پياده که هم مردا از روش رد ميشن هم نامردا



به سلامتيه برف که هم روش سفيده هم توش



به سلامتيه رودخونه که اونجا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچيکو دارن...



میخوريم به سلامتيه گاو که نميگه من ميگه ما....



میخوريم به سلامتی اينه که هميشه راستشو ميگه



به سلامتی تابلوی ورود ممنوع که يه تنه يه اتوبان رو حريفه



به سلامتی عقرب که به خاری تن نمیده(عرض شود که عقرب وقتی تو اتیش میره و دورش همش اتيشه با نيشش خودش ميکشه که کسی ناله هاشو نشنوه)



به سلامتی سرنوشت که نميشه اونو از سرنوشت



به سلامتی سيم خار دار که پشت و رو نداره



به سلامتی زغال که با همه ی سياهیش رنگ عوض نميکنه


و به سلامتی غنضفر که این ایمیل رو فرستاده ولی دیگه نمی نویسه و براش مهم نیست که ما وبلاگش رو دوست داشتیم.