۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

سکوت میکنم


هی تو! پسرکی که اینرا بر دیوار غزه کشیده آیا هنوز زنده ای؟


تو را می کشند ومن گناهش را بدوش پدربزرگت که زمینش را صد سال پیش به همسایه یهودیش فروخته است می اندازم و سکوت میکنم .


سکوت میکنم چون کور و کرم در هیاهوی مردانی که به نام ستمهای رفته بر تو نان میخورند . سکوت میکنم چون سایه ای خاموشم گرفتار ترافیک و نان و دفتر چه اقساط.


سکوت میکنم چون نیستم چون سالهاست مرده ام

۱۳۸۷ دی ۹, دوشنبه

بی ربط

زمانش که برسد که شاهزاده, شاه شود کسانی که گریستن شاهزاده را دیده اند به معادن نمک تبعید می شوند.

۱۳۸۷ دی ۳, سه‌شنبه

دلتنگی


گاهی مثل الان دلم می گیرد از این شهر


از این کوچه از این خیابان از این میز و از همه چهر ه هایی که نامی دارند و نسبت هایی کاذب با من


دوست داشتم برگ سبکبالی بودم می افتادم در آب جوب و میرفتم تا جایی دور گم و تنها بی هیچ نشانی


وفراموش می کردم که درختی کوچکم با ریشه های سخت .سخت ترینش پسرک مهربانی است که نگاهش رد کهنه عشق دارد هنوز.

۱۳۸۷ دی ۲, دوشنبه

بدون شرح

آدمی زاد است دیگر گاهی مجبور می شود پستی را به دلایلی بی ربط حذف کند.