۱۳۸۷ دی ۲۵, چهارشنبه

کلی مناسبت





ديروز این وبلاگ 5 ساله شد و اگه فرانکلین راجع به تولد وبلاگش ننوشته بود من مثل سالهای دیگه فراموشش می کردم.همینطور که یادم رفت ديروز 24 دی بود .پسرک! باورت میشه 5 سال گذشت.باورم نمیشه که فقط 5 ساله!!!باورم نمیشه یک وقتی بوده که تو نبودی!!!. بعضی وقتها خيلی به مغزم فشار میارم که يادم بياد دنيا قبل از تو چه شکلی بود.



پ.ن.1.قبله عالم می گفت چرا به مصاحبه من توی وبلاگت لینک ندادی؟ به روی خودم نیاوردم ولی توی دلم خندیدم و گفتم نه که حالا وبلاگ من خیلی وبلاگ معتبر پر خواننده ای هم هست ولی به حال فکر کردم قبله عالم است.بهتر است دلش را نشکنم .دودش توی چشم خودم می رود یک وقتی.!!!



ما بلد نيستيم با يکديگر همکاري و همفکري بکنيم



پ.ن.2.مخاطب خاص : راستی دوست جان شر منده می کنی .کاش نصف خوبی هایی که تو خیال می کنی من واقعا داشتم.

۱۳۸۷ دی ۲۱, شنبه

مخاطب نا معلوم

آهای ای در راه! من آنی نیستم که تو می پنداری و نه آنکه دوست خواهی داشت که باشم .نا امیدت خواهم کرد بسیار .نگاهم که بکنی لب ور خواهی چید روزهای بسیار وقتی با موهای آشفته شانه نکرده و پاهای اپیلاسیون نکرده شلوارکی ناهمرنگ تاپ بر تن در خانه خواهم چرخید چون خوابگردان .شکلاتی خواهم خورد بی اعتنا به عقربه های ترازو.دست در دماغم هم شاید بکنم .


آروغ هم گاهی خواهم زد حتی و تو پر خواهی شد از افسردگی و مرا مقایسه خواهی کرد با مادر نیما یا زن همسایه یا چه میدانم فلان کسک . اما دست خودم که نیست همینم. و تکرار تاریخ نیز همین است بی گمان