۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه

من رای می دهم.

یکی دو سالی هست که سر جدا کردن زباله باز یافتی از زباله تر و همینطور استفاده کمتر از کیسه نایلون با آدمهای اطرافم درگیرم .همگی سعی می کنند متقاعدم کنند که تلاش من فایده ای نداره. فکر میکنم حق با انها ست ولی من این کار رو به خاطر خودم به خاطر احترام به باورهای خودم انجام میدم . سوای نتیجه بیرونی ماجرا این کار  یک بخشی از جدال من  با من برای بهتر بودنه .

شکل دیگه این بحث اینه که  :دوست معتقدی گفت تو حتمن به بهشت و جهنم اعقتاد داری . گفتم وقسم خوردم که سالهاست اعتقاد ندارم ولی در حقیقت اگر در همین لحظه مسجل بشه که بهشت و جهنمی وجود داره هیچ چیز در زندگی و کردارو تصمیمهای من تغییر نمی کنه .

باور نمی کرد و با دهانی باز و متعجب نگاه می کرد .من ولی نمی فهمیدم چه چیز برای او قابل باور نیست . برایش توضیح دادم اگر دزدی نمی کنم .اگر آدم نمی کٌشم اگر به حقوق دیگران احترام می ذارم به خاطر ترس از جهنم نیست .

اگر سعی می کنم از تعداد دروغهایی که می گم کم بکنم نه به خاطر ترس از جهنم به خاطر خودم به خاطر باور های خودمه .

بر همین استقرا :

 

من رای می دهم .

چون در جهان باور های من مسیر انتخاب از صندوق رای می گذره .

 

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۱, شنبه

عنصر دراماتیک غیر لازم

باید یک قانونی باشد در جهان که هیچ نویسنده ای هیچ کارگردانی مادام که پدر نشده یا مادر نشده  حق نداشته باشد درباره مرگ بچه ها ،دزده شدن بچه ها یا رنج کشیدن  بچه ها  داستان بنویسد یا فیلم بسازد .