۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

۱۳۸۷ فروردین ۲۶, دوشنبه

آنجا که خانه ام نيست

http://mrzine.monthlyreview.org/iran120408.html

 

اين سايت چيه ؟ مال کيه؟ اين آمار رو از کجا آورده ؟

 

آیا واقعا 48 درصد مردم اين مملکت به جمهوری اسلامی و احمدی نژاد و خامنه ای اعتقاد دارند؟

آيا من فقط بخشی از آن 2 در صد  هستم که مطلقا به حکومت بی اعتماد است؟

چرا روزی که ماندم چون دوست نداشتم در کشوری ديگر اقليت باشم کور بودم ؟ چرا نمی دانستم من به اقليت 2 در صدی از اين مملکت تعلق دارم.....

حالا که اينجا غريبه ام با اين ادمها که از گوشت و خون منند...

اين آدمها که همه در حال مقايسه اند همه در حال رقابتند ..

از هرچه که حرف بزنی می دانی آنکه در برابرت نشسته الان دارد چرتکه می اندازد که ماشين تو خانه تو کار تو تحصيل تو قيافه تو همسر تو در آمد تو دانش تو جواهرات تو در چه نسبتی از او قرار دارد.....

حالا که همه در اين خانه که ديگر خانه تو نيست بوی پول میدهند ....

پس چه بايد بکنم

من که در اين لخت ترين موسم بی چهچه سال تشنه زمزمه ام

۱۳۸۷ فروردین ۲۱, چهارشنبه

من و هواي بهار و عقل نداشته

پنجره بازه  و بوی بارون و هوای بهار عقل نداشته ام رو برده....

دلم شمال ميخواد .آنقدر که میخوام گريه کنم . کاش امشب و فردا شب و پس فرداشب مهمونی دعوت نبوديم و ترس از غضب دوستان نبود همين الان می رفتم تو جلد قبله عالم که پاشيم غارغارک رو آتيش کنيم بريم يک گوشه ای...

مکين جان خدا نگذره از اين پست عيدی که نوشتی ...چقدر دلم می خواد کنار آتيش نشسته بودم الان

 

 

۱۳۸۷ فروردین ۱۴, چهارشنبه

سالي که نکوست از بهارش پيداست

سال هنوز برای من نو نشده

هنوزتصمیمهای سال نو را نگرفته ام .هنوز حسابهای سال قبل را با خودم صاف نکرده ام .

دوست دارم در سال جديد اتفاقهای خوب زيادی بيفتد آرزوهای زيادی هم دارم

اما دوست دارم امسال کمتر نگران باشم .

.....

ما سال نو را با Lost شروع کردیم و در اعتیاد کشنده ای که مبتلایمان کرد هفته اول پيش از سفر هر روز تا 3 صبح Lost  ديدیم و تمام روز دهن دره کردیم و حوصله هيچ کس را هم نداشتيم چون دلمان میخواست بپريم روی کاناپه دو نفری و بقيه سريالمان را ببينيم. سالی که نکوست از بهارش پيداست....