۱۳۸۷ مهر ۶, شنبه

خواستن یا نخواستن

به بچه دار شدن فکر میکنم و نمی تونم تصمیم بگیرم.
من عاشق بچه ها هستم ولی دلیلی نمی بینم خودم یک بچه به این دنیا اضافه کنم که مطمئن نیستم بتونم مادر خوبی براش باشم.


مادرم مادر خوبی نبود (خدا رو شکر که اینجا رو نمی خونه) از مادرهای تیپیکال فداکار بود که خودشو برای بچه هاش بکشه. الان هم همینطوریه!!! ولی هیچوقت فداکاریهای که در حق من و برادرم می کرد کارهایی نبود که ما می خواستیم و از اینکه ما قدر کارهایی رو که می کرد و میکنه نمی دونستیم و نمی دونیم از دست ما شاکی بود.از اینکه منهم مادری باشم که نتونم نیازهای بچه ام رو درک بکنم بیزارم.از اینکه از این مادرها بشم که زندگیم رو به خاطر بچه ام تعطیل کنم بیزارم.


از همه بیشتر از این بیزارم که بگذارم اتفاق بیفته و بعد دربرابر عمل انجام شده قرار بگیرم.....