۱۳۸۸ اردیبهشت ۶, یکشنبه

...


اینجوری هاست که یک عکس یادت می آورد که سالهای طولانی دیدن تبت آرزوی بزرگ زندگیت بوده و الان یادت حتی نمی آيد که کی از صرافتش افتادی!!


واینجوری هاست که فکر میکنی به سالهای بین 20 تا 30 سی سالگیت که به گشتن دنبال خدا و کل کل با پدرو مادرت سر ساعتهای رفت و برگشتن وقهر و آشتی با آدمهایی سر گردانتر از خودت گذشت و حیفت می آيد برای آن همه انرژی و سالها که دود شده


و اینجوری هاست که فکر میکنی به این سال های بین 30 و 40 که به همان سرعت می گذرد و دوست داری بایستی و فکر کنی هنوز چقدر دلت می خواهد بروی تبت ...