۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

باردار که شدم بعضی ها از خوبی های مادر شدن گفتن. از احساست وقتی بچه برای اولین بار می خنده از احساس اولین مامان شنیدن از شوق اولین باری که با دست کوچیکش دستت رو میگیره و تاتی تاتی می کنه.

بعضی ها از بدیهاش .از بی خوابی هاش .از مریضی بچه ,از دندون در اوردنش. کار نکردن شکمش


ولی واقعیت وحشتناکی وجود داشت که هیچ کس بهم نگفت.

هیچ کس نگفت وقتی مادر میشی آسیب پذیریت در برابر همه بچه های دنیا در عددی به توان میلیون ضرب میشه.

هیچ کس نگفت که وقتی مادر میشی فقط مادربچه خودت نیستی . مادر همه بچه های دنیا میشی .مادر همه فالفروشها و گلفروشهای سر چهارراه.مادر همه بچه های مواد فروش..همه بچه های کتک خورده .همه بچه های معلول. بچه های پرورشگاهی. بچه هایی که مادرهاشون زندانین . بچه هایی که توی زندان به دنیا میان .

هیچ کس نگفت خندیدن برای یه مادر توی دنیا با اینهمه بچه تنها چقدر کار سختیه.