۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

آدمهای شریف

احساس من نسبت به آدمهای شریف ترکیبی از عشق و بیزاری بوده .همیشه دوستشون داشتم خیلی .شریف بودن به نظر من یک صفت ناب غیر اکتسابیه . تو اگه شریف بدنیا نیومده باشی هزاری هم خودتو بکشی نمی تونی شریف باشی .تهش می تونی آدم خوبی باشی.

یکیش خود من .همه عمرم سعی کردم ادای آدمهای شریف رو در بیارم .ولی نبودم .جاهایی هم که نا خواسته شبیه آدمهای شریف به نظر رسیدم , از بی عرضگیم بوده  یا سرعت عمل کافی نداشتم که پاچه ورمالیدگی ته وجودم رو بروز بدم .اینا رو گفتم که بگم سوتفاهم نشه من خودم هیچ رقمه تو این دسته از آدمها جا نمی شم.

.ولی بیزاریش اینه که این آدمهای شریف اکثریت قریب به اتفاقشون که من باهاشون سر وکار داشتم یه جور اینرسی عجیب تو وجودشون دارن یه جور محافظه کاری که ظاهر شیک و مطبوعی داره ولی باعث میشه همیشه دست به عصا راه برن چون زیاد مدلشون مدل در افتادن و جنگیدن نیست

.نزدیکترینش مثلا پدرم بود وهست که به خاطر همین اخلاقاش خیلی جاها گند زد به زندگی من و تصمیمهام. .اینش زیاد مهم نیست فکر کنم تعداد پدر ومادرهایی که به زندگی بچه هاشون گند نمی زنن در طول تاریخ از تعداد انگشتهای دست تجاوز نمی کنه.

نکته کلیدی ماجرا اینجاست که این آدما هر کاری که بکنن حتی اگه آب مثانه اشونو به شیوه شریف و محترمانه خودشون رو کل هیکلت هم خالی کنن نمی تونی چفت دهنت رو باز کنی و چهار تا حرف چارواداری بارشون کنی که حداقل دلت خنک بشه .



خلاصه اینجور آدما دور و بر من زیادن .

تابلوئه الان خیلی عصبانیم نه؟

پ.ن.آقای خاتمی به نظرم یک نمونه ملی میهنی فرد اعلا از این آدمهاست.