۱۳۸۶ مهر ۲۳, دوشنبه

آلزایمر

فکر می کنم دچار آلزایمر شدم.


باید برم دکتر.


ساعت7.5 صبحه دیر شده .پاشم بدوم.


نون میذارم تو مایکروفر.نونمون تموم شده یادم باشه امروز باید نون بخریم.


دفترچه قسطها رو میذارم رو میز ناهارخوری یادم باشه به علیرضا یادآوری کنم باید قسطها رو تا فردا بده.


راستی قبض برق !یادم باشه قبض برق رو باید بدم.


یک مقنعه هم باید بخرم اینی که دارم پاک رنگ و روش رفته.آه

خرید راستی امروز باید برم پارچه بخرم برای مهمونی هفته دیگه بدم خانم طاهباز برام یه شلوار بدوزه.


وضع پوستم هم که خرابه یادم باشه زنگ بزنم به این دکتره .راستی فردا معلم زبان دارم


امشب باید یه نگاهی به این تمرینهای گرامر بندازم.


وای آزانس اومد دیرم شد.


امشب باید یه سر به مامان علیرضا بزنیم خیلی وقته نرفتیم دیدنش.


یادم باشه رسیدم شرکت یک زنگ به نغمه بزنم جلسه فیلم این هفته رو کنسل کنم.


ای داد این راننده چرا داره از حکیم میره ؟آقا! از اینجا نرو رو پل. برو از تو گیشا میانبر بزن.....


راستی یادم باشه به شادی زنگ بزنم بپرسم اون کارت سوختی که آشناشون میفروخت چند میگه بعد هم زنگ بزنم به نازنین بپرسم میخواد شریکی این کارت سوخت رو بخریم یا نه؟


رسیدم دم شرکت .ای داد ! این مهندس رضایی مدیر محترم مهندسی دم در شرکت چیکار میکنه؟باید حتما میدید که من با 45 دقیقه تاخیر رسیدم....بخشکی شانس


ای بابا 3 تا میس کال رو تلفن IP افتاده.صبح علی الطلوع کی زنگ زده ؟


این یادداشت رو کی رو مونیتور چسبونده؟


وای یادم نبود ساعت 9.5 ساختمون میرداماد برای سالن توربین قائن جلسه داریم.


یک زنگ به قدس نیرو بزنم ببینم نقشه های تصفیه خونه ارومیه رو تایید کردن یا نه.اگه نکردن یک زنگی بزنم به این قلیزاده که هیچ وقت نیست ببینم میتونم مخش رو بزنم تایید بکنه .


راستی این موننکو چرا دستور کار شنریزی کف مخزنها رو نمیده.


یادم باشه با مهندس نجات اللهی برای ماموریت هفته دیگه عسلویه هماهنگ کنم.


راستی یک زنگ بزنم به دختردایی مجید که تو آژانس کار میکنه ببینم بلیطهای شیراز چی شد! بعد هم به ندا بگم هتل رزرو کنه برامون.


وای ا .خوب شد یادم افتاد باید به مریم زنگ بزنم برای پنجشنبه شب دعوتش کنم.


راستی به علیرضا بگم بره کیک سفارش بده.


بابا این قاضوی باز که نقشه کنترل سیلاب رو تصحیح نکرده فرستاده پاشم برم یه سر تا موننکو بشینم تا مجبور بشه درستش کنه.


این شرکت توگا هم شورشو در آورده یک نامه میخواد ایمیل کنه صد سال طولش میده.


خانم فتحی چرا کپی هایی که سفارش داده بودم نیومده.


این رئیس چی میگه.گیر داده .


ببینم امروز 23 ام مهره .ای وای دیروز تولد شبنم بود .باید یه زنگ بهش بزنم.


چی بریم ناهار ؟مگه ساعت چنده؟کی ساعت 1 شد.


وای الان بانک میبنده قبض برق موند.


تازه باید برم برای علیرضا کادو بخرم یک قرون ندارم.


مامانم داره زنگ میزنه. آخه مامان جان الان چه وقت زنگ زدنه؟زهرا خانم سبزی هایی که سفارش داده بودم آورده ؟باشه میام میگیرم.


جلیل انقدر با تلفن حرف نزن .من اصلا نمی تونم تمرکز کنم صدات همه اش رو مخ منه.


یه سر برم بزنم به وبلاگستان .بابا همه آپ کردن حالا من کی اینهمه وبلاگ بخونم.چقدر دلم میخواد خودم یک پست بنویسم درباره این مجموعه داستان جدید کالوینو ورمان میرا ...بابا ناتال جان تو کی وقت میکنی اینهمه کتاب بخونی؟بحث فرانکلین درباره خیانت هم جالبه .چرا کامنت نمیشه گذاشت؟


بلاگ اسپات هم که باز نمیشه.


چی؟من کی گفتم این نقشه ها رو غیر رسمی بفرستن آقای رئیس؟از خودشون این کار رو کردن.باشه الان عودت میدم.


راستی به مامان علیرضا زنگ بزنم بگم امشب میخوایم بریم دیدنش. خدا کنه شام دعوتمون کنه خراب شیم اونجا.


چی مامان جان ! خواهر علیرضا سرما خورده ؟


یک زنگ باید بزنم به خواهر شوهر جان.


راستی یک جا بنویسم که مهلت ثبت نام کلاس ارتقا پایه نظام مهندسی تا 30 امه.


خسته ام .ساعت 5.5 شد.


برم گاندی پارچه بخرم .برای مامان علیرضا هم شیرینی بخرم.


علیرضا میاد دنبالم چه خوب! ولی اونوقت نمیتونم برم براش کادو بخرم.فردام که کلاس دارم.نه نیا دنبالم خسته نیستم .(اونجای آدم دروغگو)


آقا !فاطمی....


چی؟تا سر تخت طاوس میری .؟....جهنم چیکار کنم اون یه تیکه رو پیاده میرم....


آقا مشکیه روبده ...چی 110 تومن ؟ما که عین این رو یه ماه پیش خریدیم 90 تومن.چی؟ هنوز که تحریم نشده؟سرتو بخوره بیا این 110 تومن...


من که تا اینجا اومدم یه شال بخرم برا مانتو قهوه ایه...


علیرضا من تا یه ربع دیگه خونه ام زود بیا بریم به مامانت سر بزنیم .


راستی یادم رفت به خانم دوستی زنگ بزنم بیاد جمعه کمکم کنه.


به شیما جونم زنگ بزنم برای پنجشنبه وقت براشینگ بگیرم.


الو!به به رودابه جون سلام!بچه آتوسا اینا به دنیا اومده؟چشمتون روشن.


ای بابا جمعه باید بریم دیدن آتوسا اینها. یادم باشه فردا بریم یه کادو واسه بچه شون بگیریم.


علیرضا! اینجا سر کوچه نگهداربه این لوله کشه بگو راه آب ماشین ظرفشویی آب میده.


راست بوگیر دستشویی خریدی؟


مامان جان !نه مرسی برای شام میریم خونه!.شام ندارین ؟نه بابا مهم نیست ما که اصلا رژیمیم .شام نمیخوریم.خوشحال شدیم دیدیمتون.



علیرضا دم اینجا نگهدار یه ساندویچ بخریم ببریم خونه.


چی !نون نخریدی؟باشه فردا صبح یک لیوان شیر می خوریم بهتره.بابا شیر هم که نداریم .


بذار یه نگاه به این تمرینهای زبان بندازم.


این پیغام رو منشی تلفنی چیه؟


چی وقت چشم پزشکی داشتم.دیدی یادم رفت.


گفتم که آلزایمر گرفتم....


ای بابا سولمازجان شما که پراید داشتین چرا آلزایمر گرفتی؟


**راستی لینک مصاحبه علیرضا که 5شنبه تو جام جم چاپ شد