۱۳۸۶ آبان ۹, چهارشنبه

سلام آقای کوستاریتسا


سلام آقای کوستاریتسا


البته در اینجا شما را کاستاریکا میخوانند نمیدانم چرا شاید به خاطر سیلابهایی در نامتان که مردم ما دوستش ندارند البته همین سیلاب ها را وقتی در کوچه وخیابان همدیگر را مورد لطف قرار می دهند زیاد به کار می برند.


بگذریم من عادت بدی دارم زیاد حاشیه میروم.می خواستم بگویم دوستتان ندارم .هیچ وقت دوست نداشتم .همیشه هم سعی کردم مجدانه سعی کرده ام از فیلمهایتان را نبینم.اصولا آدم حساسی هستم وتحمل فیلمهای تلخ را ندارم باهوش هم هستم هرچه شما بخواهید تلخیتان را پشت رنگ و موسیقی وطنز قایم کنید من میبینمش.بعد مچاله میشوم گوشه کاناپه دلم میفشرد ودست وپایم یخ می زند.


دوست ندارم دیگر! عاشقانه هپی اند بیشتر دوست دارم.


حق میدهید به من که؟


راستش از خودتان هم خوشم نمی آید.زیادی گنده هستید .اینطوری همه که همیشه با چند تا زن خوشگل روی فرش قرمز کن اینور و آنور میروید وموهایتان ا که شبیه سیم ظرفشویی است پریشان میکنید به نظرم خیلی جلف می آیید.


اما می دانید موضوع چیست؟ما در عصری هستیم که نمی شود.ارتباطات ورسانه ها و هزار چیز دیگر در خدمتند تا ما حتما بدانیم و ببینیم و بشنویم وبشناسیم .هر چه هم که تلاش کنید تا قایم شوید مثلا چیزی را نبینید یا یاد نگیرید یا نفهمید نمی گذارند .دست خودتان نیست. تا حالا امتحان نکرده اید ؟نمیخواهید اخبار را بدانید روزنامه نمی خرید تلویزیون نگاه نمیکنید.اینترنت را فراموش میکنید. ولی اخبار از یک جایی مثلا رادیوی همسایه میآید روی اعصاب شما.باز هم حاشیه رفتم به هر حال همین که گفتم مجبورید فرهیخته وآگاه باشید دست خودتان نیست.


من هم همینطور شد دیشب این فیلم زيرزمينتان را ديدم از این کانال ccineنمی خواستم ها میخواستیم بزنیم mbc2عروس چاق یونانی مرا ببینیم .سالها مقاومت کرده بودم دربرابر پدرم که VHSاش را خریده بود بعد ها در برابر قبله عالم که خیلی دوستتان دارد ولی نمیدانم دیشب چه ام شده بود .به هر حال جان کلام آن که از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان !عاشق فیلمتان شدم.


نمی توانم فراموش کنم صحنه آخرش آن جزيره که جدا میشود با آن آدمها که دور میشوند .دلم هم سوخت برایتان که کشورتان یکروز ناپديد شد از نقشه جغرافی...


به هر حال هنوز هم دوستتان ندارم .رابطه ام با شما یکجور شبیه کوئیلو است میدانید همین پائولو را میگویم .حتما میشناسیدش .نمی خواستید هم حتما میشناختیدش چون مجبورید. در عصر آگاهی اجباری زندگی میکنید .


او را هم دوست ندارم ولی کتابهایش را چرا.


راستش هنوز تکلیفم با این رابطه اثر و مولف خیلی معلوم نیست.به هر حال چون میدانستم خیلی نگرانید فقط خواستم بگویم در روابطمان بهبود حاصل شده.شاید اگر موهایتان را کمی مرتب کنید وانقدر شلخته نباشید از خودتان هم خوشم آمد.تا آن روز خداحافظ