۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

بر من ببخشایید ای دست های ساده کامل

دستهام رو نگاه میکنم
دستهای قشنگی ندارم .کف دستم یک مربع کامله با کلی خطوط درهم برهم  . انگشتهام کشیده   ولی  کج و کوله ان .انگشت وسطی هر دو دست به سمت انگشت انگشتری متمایل شدن. انگشت کوچیکه هر دو دست هم به طرف انگشت انگشتری خم شدن .
ناخنهام هم خیلی صاف و صوف نیستن .حتی لاک و مانیکور هم نمی تونه کج و کوله گی اشون رو قایم کنه . یادگار سالهای طولانی ناخن جویدن!
. همه اون سالهای کذایی پدرم برای اینکه ناخن جویدن رو از سرم بندازه روزی 10 بار تذکر میداد که دستهام زشت میشه از ریخت میافته .همه چندششون میشه دستهام رو نگاه کنم.
خوب این تذکرات خیلی پداگوژیک تاثیر زیادی در ترک عادت ناخن جویدن من نداشت ولی  باور کردم که دستهام زشتن! که همه از نگاه کردن به دستهام چندششون میشه.
برای همین همیشه دستهام رو مثل شی نامطلوب قایم می کردم .
چند سالی میشه که سعی میکنم با دستهام دوست بشم .سعی میکنم دوستشون داشته باشم. دلم برای دستهام میسوزه ... برای این مربعها  با این انگشتهای نحیف .گاهی فکر میکنم اتفاقن  چه دستهای کاملی هستن . چقدر فرزن .چقدر زحمت می کشن . فکر میکنم چقدر از چیزهایی رو که دارم، از کسی که هستم رو مدیون این دستهام .دستهایی که همیشه از داشتنشون خجالت کشیدم .
دلم میخواد دستهام رو نوازش کنم و ازشون معذرت بخوام برای همه این سالهای نا مهربانی. ولی چطور آدم می تونه دستهای خودش رو نوازش کنه؟